کتاب دیجیتال
داستانهای نهج البلاغه
ویژگیهای برادر و دوست علی
روزی امام علی (ع) دربارهی برادر و دوست خود (به عنوان مثال) سخن میگفت و میخواست به یاران بگوید که برادر و دوست من کسی است
آن ویژگیها چیست آیا آن ویژگیها در آنها وجود دارد تا برادر و دوست علی (ع) بشمار آیند یا نه؟!
به هر حال، در این زمان نیز علاقمندان به علی (ع) باید با دقت در این تابلو بیاندیشند که آیا برادر و دوست علی (ع) هستند یا نه؟، آن حضرت «سیزده ویژگی» برای برادر و دوست حقیقی خود به این ترتیب برشمرد:
من در گذشته، برادری داشتم. برادر دینی که دارای این ویژگیها بود:
1- دنیا در نظرش حقیر و کوچک بود.
2- به خوردن و آشامیدن دل نبسته بود و اسیر شکم خویش نبود.
3- خاموش بود و پرچانگی نمیکرد.
4- اگر سخن میگفت، سخن او حق و مفید بود و عطش پرسش کنندگان را فرومینشاند.
5- در ظاهر انسانی ضعیف و مستضعف (فروتن) بود.
6- هنگام پیکار و جهاد، یکهتاز میدان بود و چون شیر میخروشید و چون مار بیابانی حرکت میکرد.
7- قبل از حضور در دادگاه، اقامهی دلیل نمیکرد.
8- هیچ کس را در مورد کارش (در صورت امکان پذیرفتن عذر) قبل از شنیدن عذرش، ملامت نمیکرد.
9- از هیچ دردی جز هنگام بهبودی، گله نمیکرد.
10- آنچه میگفت، به آن عمل میکرد و چیزی را که عمل نمیکرد، نمیگفت.
11- وقتی با شخص دیگری سخن میگفت همین که از او سخن حق میشنوید، سکوت میکرد (و تسلیم حق میشد)
12- بر شنیدن، حریصتر بود تا گفتن و نظر دیگران را در توجه به گفتار واعظان جلب مینمود.
13- هرگاه دو کار برایش پیش میآمد، میاندیشید که کدام به هوسهای نفسانی نزدیکتر است آن را که از هوی و هوس دورتر و به عقل و هدایت نزدیکتر بود، انتخاب مینمود [334] سپس فرمود:
فعلیکم بهذه الخلائق فالزموها و تنافسوا فیها، فان لم تستطیعوها فاعلموا ان اخذ القلیل خیر من ترک الکثیر: بر شما باد به داشتن این گونه اخلاق نیک و در داشتن این ویژگیها از همدیگر سبقت بگیرید و اگر قدرت اجرای همهی آنها را ندارید، بدانید که انجام اندکی از آنها بهتر از ترک بسیار است [335] به قول مولوی:
آب دریا را اگر نتوان کشید
پس به قدر تشنگی باید چشید
💎منبع:
[334] بعضی میگویند: منظور امام از این برادر، پیامبر (ص) یا ابوذر یا مقداد بوده است ولی علامه خوئی در شرح خود بر نهجالبلاغه این قول را به «عنوان مثال» پسندیده است. (شرح خوئی
[334] بعضی میگویند: منظور امام از این برادر، پیامبر (ص) یا ابوذر یا مقداد بوده است ولی علامه خوئی در شرح خود بر نهجالبلاغه این قول را به «عنوان مثال» پسندیده است.(شرح خوئی)