معاونت فرهنگی جبهه سایبری حیدریون

معاونت فرهنگی جبهه سایبری حیدریون

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام حسین» ثبت شده است

۱۲
مهر

✅چرائی آمرزش گناهان در برابر اشک بر ابا عبدالله!!


علامه سید بحر العلوم در راه سامرا به این فکر می‌کرد که چطور #گریه بر سید الشهداء(علیه‌السلام) باعث آمرزش گناهان می‌شود؟
همان وقت متوجه شد که شخص عربی، سوار بر اسب به او رسید و سلام کرد بعد پرسید : "جناب سید درباره چه چیز به فکر فرو رفته‎ای؟ جناب سید، اگر سوالی داری بپرس شاید جوابش را بدانم"

 گفت: چطور می‎شود خدایِ متعال این همه ثواب به زائرین و گریه کنندگان حضرت #سید_الشهداء (علیه‌السلام) می‎دهد، مثلاً در هر قدمی که در راه #زیارت برمی‎دارند، ثواب یک حج و یک عمره در نامه عملشان می‎نویسند و برای یک قطره اشک گناهانشان آمرزیده می‎شود؟! چطورممکن است گریه برای سید الشهداء(علیه‌السلام) سبب #آمرزش گناهان شود؟

سوار گفت: بگذار حکایتی را برایت بگویم.
پادشاهی به همراه درباریان خود به شکار می‎رفت، در شکارگاه از لشکریان دور شد و آنها را گم کرد. به سختی فوق العاده‎ای اُفتاده و بسیار گرسنه شده بود تا این که چشمش به خیمه‌ای افتاد، وارد آن خیمه شد، در آن سیاه چادر، پیر زنی را با پسرش دید. آنها در گوشه خیمه فقط یک بُز شیردهی داشتند که تنها از راه مصرف شیر این بز زندگی خود را می‎گذراندند. وقتی سلطان وارد شد او را نشناختند ولی به خاطر پذیرایی از مهمان، آن بز را سر بریدند و کباب کردند، چون چیز دیگری برای پذیرایی نداشتند.

فردا که سلطان برگشت قصه را برای درباریان گفت و پرسید: "چطور لطف این پیرزن را جبران کنم؟"
هر کسی جوابی داد.
یکی گفت یک گوسفند کشته؛ شما صد برابر به او بدهید و...
حرف ها که تمام شد.
سلطان گفت: اگر من بخواهم مثل او لطفش را جبران کنم، باید تمام سلطنت و دارایی خودم را بدهم؛ که تازه آن وقت، مقابله به مثل کرده‌اید و بدون هیچ لطف اضافه‌ای؛ فقط محبت‌شان را جبران نموده‌اید چرا که آنها هر چه را داشتند به شما تقدیم کردند و شما هم باید آنچه دارید به آنها تقدیم کنید.

ای سید بحر العلوم سیدالشهداء(علیه‌السلام) هر چه داشت از مال و منال و اهل و عیال و پسر و برادر و دختر و خواهر و سر و پیکر، همه را در راه خدا داد؛
خدا که نمی‌تواند تمام سلطنت و دارایی‌اش را به حسین(علیه‌السلام) دهد. پس تعجب ندارد که در ازای آن هرگونه ثواب و منزلتی به زائران و گریه کنندگان سید الشهداء(علیه‌السلام) بدهد...
سوار این را گفت و سید بحرالعلوم در فکرفرو رفت ولی تا سربلند کرد دید هیچ کس کنارش نیست!
سید با خود گفت این مرد که بود؟
چگونه از فکر من خبر داد و یکباره آمد و رفت؟
اشک می‌ریخت که امام زمان(علیه‌السلام) را دیده و نشناخته...

منبع: عبقری الحسان، شیخ علی اکبر نهاوندی، ج1، ص119‏.


  • معاونت فرهنگی جبهه سایبری حیدریون
۰۵
مهر


درمحضریار

نفوذ:
جلوگیری از نفوذامریکا

#امام_خامنه_ای
 ملّت بزرگ #ایران این شیطان بزرگ را از کشور بیرون کرد؛ نباید #بگذاریم دوباره برگردد؛ نباید بگذاریم از در رفت، از پنجره #برگردد؛ نباید اجازه بدهیم #نفوذ پیدا کند؛ #دشمنی اینها تمام نمیشود.
آمریکا دشمنی خودش را پنهان هم نمیکند. بله، #تقسیم وظایف میکنند؛ یکی لبخند میزند، یکی مصوّبه #علیه جمهوری اسلامی تهیّه میکند و دنبال میکند؛ این به‌نحوی تقسیم وظایف است. دنبال چیزی به نام #مذاکره‌ی با ایرانند؛ [امّا] مذاکره #بهانه است، مذاکره وسیله برای نفوذ است، مذاکره وسیله برای #تحمیل خواستها است. ما فقط در قضیّه‌ی هسته‌ای به دلایل مشخّصی که #مکرّر هم این دلایل را ذکر کرده‌ایم، موافقت کردیم بروند مذاکره کنند؛ خب مذاکره کردند.
 
✅بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم




  • معاونت فرهنگی جبهه سایبری حیدریون
۰۵
مهر

                
کتاب دیجیتال

داستانهای نهج البلاغه

پاسخ به هفت سوال

محضر، محضر علم و عرفان بود. عاشقان معرفت همچون پروانه گرد شمع پرفروغ پیشوای عارفان و وارستگان حضرت علی (ع) بودند، شخصی از آن حضرت پرسید:
1- صف لنا العاقل: «انسان عاقل را برای ما توصیف کن».
امام در پاسخ فرمود: «عاقل کسی است که هر چیز را در جای خود قرار می‌دهد».
2- او پرسید: «انسان جاهل و نادان را برای ما وصف کن»
امام فرمود: «جاهل به عکس عاقل است و او کسی است که اشیاء را در جای خود قرار نمی‌دهد».
3- شخص دیگری پرسید: «خداوند در روز قیامت چگونه حساب آن همه انسانها را با آن کثرت و زیادی تعداد آنها می‌رسد؟»
امام فرمود: همانگونه که به همه‌ی آنها روزی می‌دهد.
4- او پرسید: چگونه خدا حساب آنها را رسیدگی می‌کند، با اینکه آنها خدا را نمی‌بینند؟!
فرمود: همانگونه که آنها را روزی می‌دهد، در حالی که آنها او را نمی‌بینند. [322].
5- شخص دیگری پرسید: «ای امیرمومنان! تو به چه وسیله در میدانهای نبرد بر هماوردهای خود پیروز می‌شدی؟!»
امام در پاسخ فرمود: ما لقیت رجلا الا اعاننی علی نفسه: «من با هیچ کس رخ به رخ نشدم، جز آنکه او مرا بر ضد خودش یاری کرد».
شریف رضی می‌گوید: «منظور امام، هیبت و شکوه آن حضرت است که در دل دشمن، رعب و وحشت ایجاد می‌کرد و در نتیجه خود دشمن، آن حضرت را بر ضد خویش کمک می‌نمود»
6- شخص دیگری پرسید: «عدالت بهتر است یا سخاوت؟»
امام در پاسخ فرمود: «عدالت، هر چیز را در جای خود قرار می‌دهد ولی سخاوت، آن را از مرز عدالت فراتر می‌برد، عدالت قانون عمومی است، ولی سخاوت جنبه‌ی خصوصی دارد، بنابراین عدالت بهتر از سخاوت و شریفتر از آن است»
7- و شخص دیگری پرسید: «فاصله‌ی بین مشرق و مغرب چقدر است؟»
امام در پاسخ فرمود: «به اندازه‌ی مسیر یک روز خورشید». [323].

💎منبع:

[323] نهج‌البلاغه حکمت 138 و حکمت 437 و حکمت 294

[322] نهج‌البلاغه حکمت 300 -235.

  • معاونت فرهنگی جبهه سایبری حیدریون
۰۵
مهر


عماریون
استاد پناهیان

هر چه انسان بزرگتر می‌شود

هر چه بر سنّ آدم #افزوده می‌شود سطح نگاهش #بالاتر می‌رود، زمان را کوتاه می‌بیند و زمین را کوچکتر می‌یابد. اگر ارتفاع سطح نگاهش به #بالاترین حدّ خود برسد، قیامت را هم می‌بیند. گویی وقتی سطح نگاه انسان بالا می‌رود، #خودِ او را نیز به #پرواز🕊 در می‌آورد و اوج می‌گیرد و لذت پرواز را #احساس خواهد کرد.

  • معاونت فرهنگی جبهه سایبری حیدریون
۰۳
مهر


 حکایتهای_امام_حسین(ع)

 داستان مردی که زیارت امام حسین(ع) نمی رفت

 #شخصی از بزرگان هند به قصد مجاورت کربلای معلّی به این شهر آمد و مدت شش ماه در آنجا ساکن شد و در این مدت داخل #حرم مطهر نشده بود و هر وقت زیارت حضرت امام حسین علیه السلام را اراده می‌کرد، بر بام منزل خود رفته، به آن حضرت #سلام می کرد و او را زیارت می‌نمود؛ تا این که سرگذشت او را به «سید مرتضی»که از بزرگان آن عصر و مرسوم به « #نقیب_الاشراف» بود رساندند.
سید مرتضی به منزل او رفت و در این خصوص او را #سرزنش نمود و گفت: «از آداب زیارت در مذهب اهل‌بیت علیه السلام این است که داخل حرم شوی و عقبه و #ضریح را ببوسی. این روشی را که تو داری، برای کسانی است که در شهرهای دور می‌باشند و دستشان به حرم مطهر نمی‌رسد.»
آن مرد چون این سخن را شنید #گفت: «ای نقیب الاشرف» از مال دنیا هر چه بخواهی از من بگیر و مرا از رفتن #معذور دار.
هنگامی که سید مرتضی سخن او را شنید بسیار ناراحت شد و گفت: «من که برای مال دنیا این سخن را نگفتم؛ بلکه این روش را بدعت و زشت می‌دانم و نهی از منکر واجب است.»
وقتی آن مرد این سخن را شنید، آه #سردی از جگر پر دردش کشید. سپس از جا برخاست و #غسل زیارت کرد و بهترین لباسش را پوشید و پا برهنه و با وقار از خانه خارج شد و با #خشوع و خضوع تمام، نالان و گریان متوجه حرم حسینی گردید تا این که به در #صحن مطهر رسید .
نخست سجده شکر کرد و عتبه صحن شریف را بوسید. سپس برخاست و لرزان، مانند جوجه گنجشکی که آن را در هوای سرد در آب انداخته باشند، بر خود #می‌لرزید و با رنگ و روی زرد، همانند کسی که یک سوم روحش خارج گشته باشد، #حرکت می‌کرد تا این که وارد کفش کن شد. دوباره سجده شکر به جا آورد و زمین را بوسید و برخاست و مانند کسی که در حال #احتضار باشد داخل ایوان مقدس گردید و با سختی تمام خود را به در رواق رسانید.
چون #چشمش به قبر مطهر افتاد، نفسی اندوهناک بر آورد و مانند زن بچه مرده، ناله جانسوزی کشید. سپس به آوازی #دلگداز گفت: «اَهَذا مَصرَعِِ سیدُالشهداء؟ اَهَذا مَقتَلُ سیدُالشهداء؟ ؛ آیا اینجا جای افتادن امام حسین علیه السلام است؟ آیا اینجا جای کشته شدن #حضرت سیدالشهداء است؟»
پس #فریاد کشید و نقش زمین شد و جان به جان آفرین #تسلیم نمود و به شهیدان راه حق پیوست.»

📚منبع:
داستان‌های علوی، ج4، ص210/ دارالسلام عراقی، ص301.


  • معاونت فرهنگی جبهه سایبری حیدریون