قراردادبا امام رضا
خاطرات دلنشین
استاد_قرائتی
قرارداد_با_امام_رضا_(ع)
یک سال براى #زیارت به مشهد مقدّس رفتم . در حرم با حضرت رضا علیه السلام #قرار گذاشتم که یک سال مجّانى براى جوانها واقشار مختلف کلاس برگزار کرده و در عوض امام رضا علیه السلام نیز از خدا بخواهد من در کارم #اخلاص داشته باشم .
#مشغول تدریس شدم ، سال داشت سپرى مى شد که روزى همراه با جمعیّت حاضر در کلاس از #کلاس بیرون مى آمدم ، #طلبه اى همین طور که جلو من راه مى رفت نگاهى به عقب کرد، مرا دید و به راه خود ادامه داد!
#من پیش خود گفتم : یا نگاه نکن یا اینکه من استاد تو هستم ، تعارف کن که #بفرمایید جلو! (اللّه اکبر)
به یاد #قراردادم با امام رضا علیه السلام افتادم ، فهمیدم اخلاص ندارم ، خیلى ناراحت شدم . با خود گفتم : قرآن مى فرماید: ((لا نرید منکم جزاءً و لا شکوراً))
آنان نه #مزد مى خواهند و نه انتظار تشکر. من کار #مجّانى انجام دادم ، ولى توقّع داشتم از من احترام کنند!
خدمت آیة اللّه #میرزا جواد آقا تهرانى داستانم را تا به آخر تعریف کرده و از ایشان #چاره جوئى کردم . یک وقت دیدم این پیرمرد بزرگوار شروع کرد به بلند، بلند #گریه کردن ، نگران شدم که باعث ÷اذیّت ایشان نیز شدم ،
لذا #عذرخواهى کرده و علّت را پرسیدم ایشان فرمود: برو در حرم خدمت امام رضا علیه السلام و از حضرت تشکّر کن که الا ن فهمیدى که #مشرک هستى واخلاص ندارى ، من مى ترسم در آخر عمر با #ریش سفید در سنّ نود سالگى مشرک بوده و خود متوجّه نباشم .