معاونت فرهنگی جبهه سایبری حیدریون

معاونت فرهنگی جبهه سایبری حیدریون

۱۲ مطلب با موضوع «نهج البلاغه» ثبت شده است

۲۸
شهریور



کتاب دیجیتال

داستانهای نهج البلاغه

ناله‌ی نیمه شب علی در محراب عبادت

یکی از پلیدترین نیرنگهای معاویه، پس از تسلط بر کوفه این بود که با انواع حیله‌ها، اصحاب علی (ع) را به سوی شام جلب می‌کرد، سپس در مجامع عمومی آنها را وامی‌داشت که سخن از علی (ع) بگویند، بلکه از زبان آنها عیبی نسبت به علی (ع) گفته شود و همین موجب تایید سیاست معاویه گردد.
یکی از افرادی که در تنگنای چنین مجمعی قرار گرفت، «ضرار بن ضمره» بود، وی از یاران خاص و با معرفت علی (ع) به شمار می‌آمد، پس از شهادت علی (ع)، معاویه او را (یا از روی تهدید و یا از روی تطمیع، درست معلوم نیست) به شام جلب کرد. در یکی از مجلس‌های عمومی به او رو کرد و گفت:
ای ضرار! از ویژگیهای علی (ع) چیزی بیان کن.
ضرار- مرا از این کار معاف دار.
معاویه- حتما باید، از اوصاف علی (ع) بگوئی!
ضرار- اکنون که اجبار در کار است ناگزیرم به پاره‌ای از صفات علی (ع) اشاره کنم

ضرار مطالبی گفت که خلاصه‌اش این است:
1- علی دینداران را احترام می‌کرد و معیار احترام او از اشخاص، بر اساس دین و ایمان بود.
2- مستضعفان و مستمندان را به خود نزدیک می‌کرد و به ثروت و زرق و برق سرمایه‌داران، اعتنا نداشت.
3- نیرومندان و صاحبان زور و قدرت، راه نفوذی بر آن حضرت نداشتند.
4- او امید ناتوانان را از عدالت و حقوق حقه خویش قطع نمی‌کرد و حق آنها را از غارتگران حقوق می‌گرفت، گرچه آن غارتگران، زورمند و قلدر باشند و … [294].
تا اینکه سخن «ضرار» به اینجا (که در نهج‌البلاغه آمده است) رسید:
گواهی می‌دهم که شبی از نیمه‌ی آن گذشته بود و پرده‌های تاریکی و ظلمت خود را بر جهان گسترده بود،
او در محراب ایستاده و محاسنش را گرفته و همچون انسان مارگزیده به خود می‌پیچید و می‌گریست و می‌گفت:
یا دنیا یا دنیا، الیک عنی ابی تعرضت، ام الی تشوقت؟ لا حان حینک، هیهات! غری غیری لا حاجه لی فیک …
: ای دنیا، ای دنیا! از من دور شو! آیا خود را به من عرضه می‌کنی؟ یا می‌خواهی مرا به شوق آوری؟! هرگز آن زمان که تو در من نفوذ کنی فرانرسد، هیهات دور شو، دیگری را فریب بده، من نیازی به تو ندارم، من تو را سه طلاقه کرده‌ام که برگشتی در آن نیست زندگی تو کوتاه و موقعیت تو اندک و آرزوی تو پست و ناچیز است.

منبع
[294] شرح نهج خوئی ج 21 ص 112- شرح نهج حدیدی ابن ابی‌الحدید ج 18 ص 225.
[294] شرح نهج خوئی ج 21 ص 112- شرح نهج حدیدی ابن ابی‌الحدید ج 18 ص 225.
[295] نهج‌البلاغه حکمت 77.


  • معاونت فرهنگی جبهه سایبری حیدریون
۲۷
شهریور

#فضائل

عواطف، على علیه السلام
 #بقاى هر اجتماعى به #محبت و جاذبه افراد وابسته است،محبت و عاطفه در #قلب پاک و نفس سلیم پرورش یابد و کسى که #واجد چنین صفات عالیه باشد در #فکردیگران بوده و حتى آسایش آنها را به راحتى خود #ترجیح میدهد. على علیه السلام #مظهرمحبت و عاطفه بود او رنج می کشید و کار میکرد و سر انجام مزد کار خود را #صرف بیچارگان و درماندگان مى‏نمود.
#على علیه السلام براى نیازمندان و ستمکشان #پناهگاه بزرگى بود او #پدر یتیمان و فریاد رس بیوه زنان و #دستگیر درماندگان و یاور ضعیفان بود،در زمان خلافت خود #شبها از خانه بیرون می آمد و در تاریکى شب خرما و نان براى مساکین و بیوه زنان مى‏برد و به #صورت مردناشناس از در خانه آنها آذوقه و پول میداد بدون اینکه کسى #بشناسد که این مرد خیر و نوع پرور #کیست؟
على علیه السلام هر کجا یتیمى میدید مانند پدرى مهربان دست #نوازش بسر او میکشید و برایش خوراک و پوشاک میداد.
#آن حضرت روزى در کوچه میرفت زنى را دید که مشک آب بر دوش گرفته و به خانه مى‏برد و از #سنگینى مشک ناراحت بود،
#على علیه السلام مشک را از زن گرفت و به منزل وى رسانید و از طرز #معیشت زن جویا شد ، آن زن بدون اینکه او را بشناسد گفت #شوهرم از جانب على به مأموریت جنگى رفت و به #شهادت رسید و من از روى ناچارى براى تهیه معاش خود و بچه‏ هایم به #خدمتگذارى مردم پرداختم . #على علیه السلام از شنیدن #على علیه السلام از شنیدن این سخن خاطر مبارکش #دگرگون شد و شب را با ناراحتى بسر برد چون صبح شد #زنبیلى از آرد و خرما برداشت و به خانه آن زن رفت و گفت من همان کسى هستم که در آوردن #مشک آب به تو کمک کردم زن آذوقه را گرفت و از او تشکر نمود و #گفت
#خدامیان_من_وعلى حکم کند
که #فرزندان من یتیم و بى غذا مانده ‏اند #على علیه السلام وارد خانه شد و فرمود من براى #خدمت تو و کسب ثواب حاضر هستم من کودکان تو را #نگه میدارم و تو نان بپز آن زن مشغول پختن نان شد و #على علیه السلام هم کودکان یتیم را روى #زانوى خود نشانید و در حالیکه #اشک از چشمانمبارکش فرو میغلطید خرما بدهان آنها #میگذاشت و میفرمود اى #بچه‏هاى من،اگر على نتوانسته است بکار شما برسد او را #حلال کنید
که وى تعمدى نداشته است،
#چون تنوروشن شد و حرارت آن به #صورت مبارک آن جناب رسید پیش خود گفت #اى على گرمى آتش را بچش و از حرارت آتش دوزخ بیمناک باش #اینست سزاى کسى که از حال یتیمان و بیوه زنان بى خبر باشد!
در این #موقع زن همسایه وارد شد و حضرت را #شناخت و به صاحب خانه گفت #واى بر تو این #على است که تو او را بکار وا داشته‏اى !
آن زن پیش على علیه السلام #شتافت و عرض کرد چقدر زن بی شرم باشم که چنین گستاخى نموده و #امیرالمؤمنین را بکار وا داشته‏ام از تقصیر من در گذر .على علیه السلام #فرمود ترا در اینکار تقصیرى نیست بلکه وظیفه من است که باید بکار یتیمان و بیوه زنان #رسیدگى کنم (1)
 #على علیه السلام در حسن سلوک و رفتار با مردم چنان فروتن و #مهربان بود که حدى بر آن نمیتوان تصور نمود او #کریم و نجیب و اصیل و با عاطفه بود و بزرگواریش زبان زد خاص و عام بود و دشمنانش #نیز او را می ستودند.
 
شهد الانام بفضله حتى العدى‏  
و الفضل ما شهدت به الاعداء (2)
معاویه که از دشمنان سر سخت او بود #میگفت اگر من شکست بخورم و على ‏بر من دست یابد #باکى ندارم زیرا کافى است که من از او تقاضاى #عفو کنم و او مرد بزرگوار و #کریمى است مرا مورد عفو خویش قرار دهد.
#على علیه السلام همیشه به سپاهیان خود می فرمود که #دنبال دشمن فرارى #نروید و مجروحین را #مداوا نموده و با اسیران #مدارا کنید،در جنگ جمل که پیروزى یافت عایشه را محترمانه به #مدینه فرستاد و عبد الله بن زبیر و مروان بن حکم را که در بر پا کردن آن فتنه سهم قابل ملاحظه‏اى داشتند آزاد نمود

  • معاونت فرهنگی جبهه سایبری حیدریون